در تحلیل آینده اقتصاد جهانی، دو دیدگاه کاملاً متفاوت در حال شکلگیری است. نخست، نگاه خوشبینانهای که باور دارد هوش مصنوعی با افزایش بهرهوری و تحول در تولید، بحران بدهی دولتها را بیاثر خواهد کرد. در این سناریو، فناوری چنان شتابدهندهای میشود که نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی دیگر مسئلهای حیاتی نخواهد بود.
در مقابل، دیدگاه بدبینانهای قرار دارد که میگوید مرزهای مالی پشت سر گذاشته شدهاند و آنچه اکنون شاهد آن هستیم، چیزی جز پولپاشی نیست. با کسری بودجه مزمن، جمعیت در حال پیر شدن، و حذف محدودیتهایی مانند سقف بدهی، بسیاری معتقدند اقتصاد آمریکا وارد چرخهای شده که پایانی جز کاهش ارزش دلار ندارد؛ چرخهای که برای ارزهای ملی در تاریخ چندان بیسابقه هم نیست.
نکته جالب اما اینجاست: چه به سناریوی هوش مصنوعی ایمان داشته باشید و چه به کاهش ارزش پول، مسیر سرمایهگذاری میتواند یکسان باشد. سهام شرکتهایی با قدرت قیمتگذاری و داراییهای واقعی مانند فلزات و کالاها در هر دو حالت میتوانند سودآور باشند. چرا که یا از بهرهوری بالا سود میبرند یا در برابر تورم و بیثباتی ارزی به پناهگاهی امن تبدیل میشوند.