با شروع دور جدیدی از سیاست در آمریکا، چهار سال ریاست جمهوری ترامپ با وعدههای بزرگ و چالشهای اساسی همراه بوده است. اکنون ترامپ بازگشته و به نظر میرسد جمهوریخواهان بار دیگر کنترل کنگره را به دست گرفتهاند.
در دوره قبلی مشابه، جمهوریخواهان اقدام به کاهش مالیات شرکتها کردند و پیشبینی میشود که این بار نیز همین مسیر را در پیش گیرند. تغییر بزرگ اینجاست که اکنون آمریکا با کسری بودجهای معادل ۷ درصد از تولید ناخالص داخلی روبرو است و شاخص S&P ۵۰۰ با نسبت قیمت به سود ۲۴ معامله میشود.
بازار اوراق قرضه نسبت به این وضعیت واکنش نشان داده و امروز بازده اوراق قرضه ۳۰ ساله به ۴.۶۳ درصد رسیده است. همین رویکرد مالی و تعرفهای در حال تقویت دلار آمریکاست، در حالی که پزو مکزیک ۲.۴ درصد کاهش یافته است. چالش اصلی با ترامپ، تشخیص تفاوت میان تهدیدهای لفظی و اقدامات واقعی اوست. او اغلب بیانیههای قاطعانهای صادر کرده و سپس از آنها شانه خالی میکند.
در جریان کارزار انتخاباتی، ترامپ اعلام کرده بود که در صورت انتخاب مجدد، «درآمدها افزایش چشمگیری خواهند داشت، تورم به کلی از بین میرود، مشاغل به سرعت بازخواهند گشت و طبقه متوسط به شکوفایی بیسابقه خواهد رسید.»
از سوی دیگر، نگاهها به چین معطوف شده است، چرا که به احتمال زیاد با تعرفههای جدیدی روبرو خواهد شد. ممکن است پکن تلاش کند از طریق مشوقهای اقتصادی به این مسئله پاسخ دهد، اما این چالشی بزرگ برای آنها خواهد بود.
اروپا نیز در شرایطی که از نظر مالی دست بسته است و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، با تعرفههای جدید مواجه خواهد شد. علاوه بر این، هزینههای دفاعی برای اروپا به ویژه با تحولات جنگ اوکراین، چالشی جدی خواهد بود.
اما شاید بزرگترین پرسش، رابطه میان بازار اوراق قرضه و سهام باشد. آیا سطحی از بازده وجود دارد که به سهام آسیب بزند؟ بدون شک چنین سطحی وجود دارد، اما آن سطح دقیقاً کجاست؟ و این مسئله چگونه در برابر کاهش مالیات و تعرفهها سنجیده میشود؟ پاسخ به این پرسشها امروز مشخص نخواهد شد.