بازگشت طلا به سطح 3300 دلاری صرفاً یک جهش موقت یا اصطلاحاً «رالی گربه مرده» نیست—بلکه یک پیام روشن است، و بار دیگر، این چین است که سکان را در دست دارد. پس از آنکه طلا هفته گذشته تا مرز روانی کمی بالاتر از 3100 دلار عقبنشینی کرد، حالا با قدرت به سطح پایانی ماه آوریل بازگشته است. اما این بار، هدایت بازار در دست صندوقهای پوشش ریسک غربی یا جریانهای صندوقهای قابل معامله (ETF) نیست—بلکه همان نیروی آشنای همیشگی است: تقاضای داخلی چین.
بر اساس ردیاب جریانهای مالی گلدمن ساکس، بورس شانگهای (SHFE) دوباره فعال شده و باعث ایجاد تقاضای همراستا در بازار کومکس (COMEX) شده است. حجم موقعیتهای باز (Open Interest) در بورس شانگهای به بالاترین سطح تاریخی خود بازگشته، و هر دو فلز طلا و نقره شاهد جهشی قابل توجه بودهاند—بهترتیب 3٪ و 4٪ افزایش. این نوع هماهنگی در معاملات تصادفی نیست.
نکته مهمتر، پایداری معاملهگران داخلی چین است. با وجود افت 8 درصدی از اوج اخیر، آنها از فروش موقعیتهای خود خودداری کردند و دست نگه داشتند. این رفتار ناشی از دنبالکردن هیجانی روند بازار نیست—بلکه نشانهای از اطمینان و باور قوی آنهاست. و زمانیکه آربیتراژ بین بورس طلای شانگهای (SGE) و انجمن بازار شمش لندن (LBMA) فعال شد، علاقه خریداران جهانی دوباره شعلهور شد.
واردات فیزیکی طلا توسط چین (بهجز بانک مرکزی این کشور) در ماه آوریل به بالاترین سطح یکساله رسید. این موضوع با توجه به قیمت اسمی بالای طلا بسیار قابل توجه است—زیرا نشان میدهد که پریمیوم فیزیکی در بورس طلای شانگهای (SGE) نه تنها حفظ شده، بلکه موفق به عبور از سطوح مقاومتی نیز شده است.
خلاصه اینکه این صرفاً یک بازگشت موقت نیست. این یک بازتنظیم واقعی است. تقاضای فیزیکی چین، موقعیتگیری کمریسک غربیها و خریداران پیوسته و آرام نوسان همگی یک پیام واحد دارند:
رالی طلا تمام نشده است—فقط در حال تثبیت بود. و اژدها بار دیگر دکمه خرید را فشار داده است.
ریسک اعتباری دولتها به سرعت تبدیل به نیروی محرکه پشت جهش قیمت طلا شده—و دلیل خوبی هم دارد. وقتی اعتماد به اوراق بدهی دولتی کمکم سست میشود، فرار سرمایه فقط به سمت کیفیت نیست—بلکه به سمت استقلال مالی است. جذابیت اصلی طلا در چنین شرایطی چیست؟ عدم وجود ریسک طرف مقابل. هیچ بدهی یا وعده پرداختی در کار نیست. نگرانی بابت اینکه آیا دولت آمریکا، توکیو یا رم قادر به پرداخت کوپن هستند وجود ندارد. طلا یک دارایی خالص است، بدون اهرم مالی و بدون آسیبپذیری در برابر سوءمدیریت مالی.
با افزایش نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی (GDP) در ژاپن و آمریکا به سطوح نامعقول، ترکها در سیستم آشکار شدهاند. بازار در حال بازتعریف اوراق دولتی است؛ دیگر آنها را «بدون ریسک» نمیداند بلکه به چشم داراییهایی با ضعف ساختاری نگاه میکند. وقتی شرکت رتبهبندی مودیز هشدار جدی به وضعیت مالی آمریکا میدهد، معاملهگران میدانند که وارد پارادایم کاملاً متفاوتی شدهایم.
به همین دلیل است که طلا با تقاضای قوی مواجه شده—نه فقط از سوی بانکهای مرکزی که دو سال است این روند را پیشبینی کردهاند، بلکه از طرف تخصیصدهندگان سرمایه که به حقیقت قدیمی دوباره پی بردهاند: در زمانهای تردید درباره دولتها، طلا تنها دارایی است که بدون نیاز به امضا قابل تسویه است. برای محافظت از طلای فیزیکی نیازی به قرارداد سوآپ پیشفرض اعتباری (CDS) نیست. طلا اهمیتی به تنزل رتبه اعتباری، منازعات بودجهای یا اینکه رئیس بعدی فدرال رزرو کی خواهد بود، نمیدهد.
افزایش اخیر تقاضای چین این پیام را قویتر میکند: اعتماد به پولهای فیات جایی کاهش یافته که سیاستهای پولی سختگیرانهتر بوده اما اعتبار همچنان بسیار شکننده است. طلا دیگر فقط یک کالا نیست—بلکه دوباره به نقشی که هزاران سال داشته بازمیگردد: آخرین پناهگاه در سیستمی که بر پایه وعدهها ساخته شده است. و با تزلزل روزافزون این وعدهها، تقاضا برای وثیقهای بدون ریسک طرف مقابل و بدون دخالت سیاست روزبهروز بلندتر میشود.
بازار اوراق قرضه در حال شورش است—و طلا بهرهبردار آرام این قیام است.