در کشورهای غربی، سرمایهگذاران خرد آمریکایی طلای خود را میفروشند؛ بعد از یک دوره رشد خوب، آنها معتقدند جنجال تعرفههای ترامپ صرفاً نمایشی است و ریسک واقعی به همراه ندارد. فروشندگان طلای آمریکا حاشیه سودشان به حداقل رسیده و برای فروش حتی هزینه پرداخت میکنند. به نوعی، بازار طلا در قلب آمریکا به حالتی شبیه حراج درآمده است؛ بازاری که در آن تب و تاب مالی سریع است اما هزینههای نگهداری بسیار سنگین.
در نقطه مقابل، شرایط در آسیا کاملاً متفاوت است. در کشورهای چین، هند و جنوب شرق آسیا، طلا صرفاً یک کالای تجاری نیست، بلکه بیمهای برای مقابله با ریسکها و بحرانها به شمار میرود. این رویکرد برخلاف هیجانهای کوتاهمدت اینترنتی، یک استراتژی بلندمدت و مبتنی بر حفظ سرمایه برای نسلهای آینده است. خریداران آسیایی قصد کسب سود سریع ندارند، بلکه با انباشت طلا در پی حفظ امنیت مالی خانوادههایشان هستند.
این تفاوت رفتاری بسیار آشکار است؛ در حالی که آمریکاییها طلا را مانند سهامهای هیجانی میدانند که پس از صعود سریع باید فروخت، آسیاییها آن را به مثابه قایق نجات در مواقع بحران میبینند. تجربه مکرر سقوط ارزش پول، ناپایداریهای سیاسی و بحرانهای اقتصادی، باعث شده است که نگهداری طلای فیزیکی برای آنان اولویت یابد و از نظر آنها، داشتن طلا در خانه بسیار ملموستر و مطمئنتر از دسترسی به بورس است.
این فرآیند، جریان همیشگی نوسان طلای جهانی در طی نود سال گذشته است؛ جریانی که به صورت جزر و مد بین شرق و غرب ادامه دارد. غرب با قدرت مالی، قیمتها را تعیین میکند و هنگامی که قیمتها افزایش مییابد، اقدام به فروش میکند؛ اما زمانی که قیمتها کاهش مییابد، شرق اقدام به خرید میکند. این چرخه نه صرفاً یک روند اقتصادی، بلکه نوعی رقص هماهنگ بین دو قطب اقتصادی جهان است.
خروج سرمایهگذاران خرد آمریکایی نباید به معنای پایان بازار طلا تلقی شود، بلکه این تنها فاز عقبنشینی موقت است. تقاضای واقعی طلا از سوی کشورهای آسیایی است که با رشد دو رقمی تقاضا برای طلای فیزیکی و افزایش بیش از ۳۰ درصدی خرید در جنوب شرق آسیا همراه بوده است. در حالی که سرمایهگذاران غربی به دنبال نوسانات کوتاهمدت هستند، آسیاییها با آرامش و پیوستگی اقدام به انباشت طلا میکنند.
نکته قابل توجه دیگر این است که حتی در شرایطی که سرمایهگذاران خرد آمریکایی طلای خود را نقد میکنند، بانکهای مرکزی و صندوقهای سرمایهگذاری دولتی همانند فرماندهان جنگ، به انباشت طلای خود ادامه میدهند.
در نهایت، این تفاوتها ریشه در فلسفه اقتصادی دارد؛ غرب بیشتر به دنبال بازده و سودآوری است، در حالی که شرق امنیت و حفظ سرمایه را در اولویت قرار داده است. غرب دنبال نوسانات کوتاهمدت است، اما شرق به دنبال معنا و ثبات است. یک سوی این ماجرا بازی و هیجان است و سوی دیگر ساخت و نگهداری بلندمدت.
بنابراین، در حالی که فروشندگان آمریکایی با انبوه طلای غیرقابل فروش مواجهاند و خزانههای آسیایی از طلای نو پر میشود، باید توجه داشت که داستان واقعی طلا در صبر و ثبات نهفته است. غرب ممکن است سرعت حرکت بازار را تعیین کند، اما شرق است که ریتم واقعی را حفظ میکند و زمانی که بحرانهای اقتصادی بزرگ پیش آید، تنها کسانی برنده خواهند بود که طلای واقعی در دست دارند.